درمان اختلالات شخصیت یکی از پیچیده ترین و زمان برترین فرآیندهای روان درمانی است. بسیاری از مراجعانی که به کلینیک های تخصصی مراجعه می کنند، انتظار دارند در مدت کوتاهی رفتارها، هیجانات و الگوهای ارتباطی ریشه دار خود را تغییر دهند. اما واقعیت این است که اختلالات شخصیت معمولاً مجموعه ای از باورها، تجربه های هیجانی و عادت های رفتاری است که طی سال ها شکل گرفته اند و برای اصلاح آنها نیاز به رویکردهای درمانی عمیق و تخصصی وجود دارد.
در طول سال های اخیر سه رویکرد درمانی بیشتر از سایر روش ها در درمان اختلالات شخصیت مورد توجه قرار گرفته اند: طرحواره درمانی، CBT (درمان شناختی رفتاری) و DBT (رفتاردرمانی دیالکتیکی). هر سه روش علمی، معتبر و اثربخش هستند، اما میزان اثرگذاری آن ها کاملاً به نوع اختلال شخصیت، شدت علائم، ویژگی های شناختی و هیجانی فرد، تاریخچه روابط و حتی سبک دلبستگی او بستگی دارد.
در این مقاله نقش هر سه رویکرد، تفاوت های آن ها، سرعت تأثیرگذاری و معیارهای انتخاب درمان مناسب را بررسی می کنیم.
طرحواره درمانی برای چه کسانی مناسب تر است؟
در درمان اختلالات شخصیت ، طرحواره درمانی یکی از عمیق ترین و ریشه ای ترین روش های روان درمانی است. این روش بیشتر برای افرادی مناسب است که مشکلات آن ها تنها یک رفتار یا فکر اشتباه نیست، بلکه مجموعه ای از الگوهای قدیمی، آسیب های کودکی، نیازهای برآورده نشده و روابط تکرارشونده دارند. افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولاً درگیر چرخه های رفتاری هستند که از کودکی یا نوجوانی شکل گرفته و در بزرگسالی به شکل روابط مخرب یا احساس های مزمن ظاهر می شوند.
طرحواره ها مانند «عینک های ناخودآگاه» هستند که فرد از طریق آنها دنیا، روابط و خودش را تفسیر می کند. اگر این عینک ها مخدوش باشند، فرد در روابط خود دچار اشتباهات تکراری می شود. به همین دلیل است که طرحواره درمانی برای بسیاری از افراد، بهترین درمان اختلال شخصیت محسوب می شود، زیرا تمرکز آن بر اصلاح ریشه هاست.
افراد با الگوهای عاطفی و ارتباطی تکراری
اگر شخصی سال هاست در روابط عاشقانه شکست می خورد، احساس طردشدگی مزمن دارد، در برابر انتقاد به شدت حساس است، یا در روابط کاری دچار الگوهای مشابه می شود، به احتمال زیاد طرحواره های ناسازگار اولیه نقش مهمی در زندگی او دارند. این افراد معمولاً از رفتار خود آگاه هستند، اما نمی دانند چرا نمی توانند الگوها را تغییر دهند.
در چنین شرایطی روان درمانگر با روش طرحواره درمانی، باورهای عمیق مربوط به «بی ارزشی»، «بی اعتمادی»، «وابستگی»، «استحقاق»، «بازداری هیجانی»، «رهاشدگی» یا «اطاعت گری» را شناسایی می کند و به تدریج کمک می کند فرد این الگوها را بازنویسی کند. این روش برای افرادی که از آسیب های دوران کودکی رنج می برند یا روابط آنان تحت تأثیر نیازهای برآورده نشده قرار گرفته است انتخابی بسیار ارزشمند محسوب می شود.

CBT و نقش آن در اصلاح خطاهای شناختی
CBT یکی از عملی ترین و ساختارمندترین رویکردهای درمان اختلال شخصیت است که تمرکز آن بر اصلاح افکار غلط، تفسیرهای اشتباه و رفتارهای ناسازگارانه است. این روش برای افرادی مناسب است که مشکلاتشان بیشتر در سطح «تفکر» و «رفتار روزمره» دیده می شود، نه در سطح عمیق و ریشه ای طرحواره ها.
درمانگر در CBT کمک می کند مراجع خطاهای فکری خود را تشخیص دهد؛ خطاهایی مثل فاجعه سازی، ذهن خوانی، تعمیم افراطی، برچسب زنی یا استنتاج منفی. سپس مراجع یاد می گیرد که چگونه افکار خود را اصلاح کرده و رفتارهای جدید را جایگزین عادت های مخرب کند.
CBT معمولاً اثرگذاری سریع تری نسبت به طرحواره درمانی دارد، زیرا متمرکز و کوتاه مدت است. هرچند که برای برخی اختلالات شخصیت، خصوصاً مواردی که ریشه های عمیق دارند، به تنهایی کافی نیست. با این حال، در کنار درمان های عمیق تر، می تواند نقش مکمل بسیار مؤثری داشته باشد و مسیر تغییر را آسان تر کند.
DBT و کاربرد آن برای افراد با بی ثباتی هیجانی
DBT یا رفتاردرمانی دیالکتیکی یکی از مهم ترین روش های درمان برای افرادی است که دچار بی ثباتی هیجانی شدید، تحریک پذیری بالا، رفتارهای تکانشی یا مشکلات تنظیم هیجان هستند. این روش در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی طراحی شد، اما اکنون برای طیف وسیعی از اختلالات شخصیت همراه با تکانشگری یا نوسان هیجانی استفاده می شود.
DBT به فرد کمک می کند هیجانات شدید خود را بشناسد، آن ها را مدیریت کند و قبل از واکنش های تکانشی، بین احساس و رفتار فاصله بگذارد. این روش برای کسانی مناسب است که:
- سریع از کوره در می روند.
- رفتارهای پرخطر دارند.
- در روابط عاطفی ناپایدار هستند.
- تهدید به خودزنی یا آسیب رسانی دارند.
- دچار نوسان زیاد بین صمیمیت و فاصله هستند.
بسیاری از روانشناسان معتقدند که برای افراد با هیجانات شدید، DBT در مرحله اول بهترین درمان اختلال شخصیت محسوب می شود؛ زیرا ابتدا لازم است فرد کنترل هیجانی پیدا کند تا بتواند وارد درمان های عمیق تر مانند طرحواره درمانی شود.
تفاوت در نتایج و سرعت درمان در سه رویکرد
هر سه روش طرحواره درمانی، CBT و DBT اثربخش هستند، اما سرعت و عمق تغییرات در آن ها متفاوت است. برخی افراد به سرعت با CBT نتیجه می گیرند، برخی نیاز به تنظیم هیجان های شدید دارند و برای برخی دیگر تنها درمان عمیق طرحواره درمانی می تواند تغییر پایدار ایجاد کند.
در جدول زیر تفاوت های اصلی سه روش آورده شده است:
| رویکرد درمانی | سرعت نتیجه گیری | عمق تغییرات | مناسب برای چه نوع مراجع | نقش در بهترین درمان اختلال شخصیت |
| طرحواره درمانی | کندتر اما عمیق | بسیار عمیق | افراد با الگوهای تکراری، آسیب های کودکی، مشکلات رابطه ای | تغییر بنیادی و پایدار |
| CBT | سریع تر | متوسط | افراد با افکار اشتباه و رفتارهای ناسازگار روزمره | اصلاح خطاهای شناختی |
| DBT | متوسط | بالا در تنظیم هیجان | افراد با تکانشگری، بی ثباتی هیجانی و رفتارهای پرخطر | ایجاد ثبات هیجانی و کاهش رفتار ناگهانی |
این جدول نشان می دهد که بهترین درمان اختلال شخصیت برای هر فرد متفاوت است و انتخاب مناسب بستگی به نوع مشکلات او دارد.
چگونه درمان مناسب را بر اساس نیازهای مراجع انتخاب کنیم؟
انتخاب درمان مناسب فرآیندی حساس و دقیق است. درمانگر نمی تواند صرفاً بر اساس احساس، یک روش را انتخاب کند؛ بلکه بررسی دقیق ویژگی های فرد ضروری است. نوع طرحواره ها، شدت اختلال، توانایی فرد در تحمل هیجانات، میزان بینش، تاریخچه زندگی و سیستم حمایتی او نقش تعیین کننده دارند.
به طور کلی اگر فرد بیشتر درگیر هیجانات شدید، طغیان های ناگهانی، روابط ناپایدار یا رفتارهای تکانشی باشد، درمانگر معمولاً DBT را پیشنهاد می کند. اگر فرد افکار نادرست، تعمیم های غلط یا برداشت های اشتباه از موقعیت ها دارد، CBT انتخاب مناسبی است. و اگر فرد درگیر الگوهای ریشه دار عاطفی، روابط آشفته، آسیب های گذشته یا احساس های عمیق نارضایتی است، طرحواره درمانی معمولاً بهترین گزینه محسوب می شود.
شدت علائم و میزان هوش هیجانی
در تحلیل نهایی، دو عامل بیشترین تأثیر را در انتخاب بهترین درمان اختلال شخصیت دارند که شامل شدت علائم و سطح هوش هیجانی فرد می شوند. مراجعانی که خودآگاهی بیشتری دارند و می توانند احساسات خود را تشخیص دهند، معمولاً از طرحواره درمانی سود بیشتری می برند.
اما کسانی که هنوز توانایی مدیریت هیجان یا درک سازوکارهای درونی خود را ندارند، اغلب نیاز به DBT دارند تا ابتدا ثبات هیجانی لازم را پیدا کنند. در مواردی که شدت علائم کمتر است و رفتارها بیشتر در سطح افکار اشتباه دیده می شود، CBT می تواند در مدت زمان کوتاه تغییرات قابل توجهی ایجاد کند. بنابراین انتخاب دقیق درمان نیازمند ارزیابی جامع و حرفه ای است.

سخن پایانی
هیچ درمانی برای همه بهترین نیست، اما هر درمان می تواند برای فرد مناسب، بهترین باشد. طرحواره درمانی ریشه ای ترین و عمیق ترین روش است، DBT برای کنترل هیجان و کاهش رفتارهای پرخطر ضروری است، و CBT اصلاح کننده افکار و رفتارهای ناسازگار روزمره است.
با شناخت دقیق این تفاوت ها می توان تشخیص داد که بهترین درمان اختلال شخصیت برای هر فرد کدام است و چگونه می توان با رویکرد درست، مسیر تغییر را کوتاه تر، امن تر و پایدارتر کرد.
سوالات متداول درمان اختلال شخصیت
۱. آیا می توان چند روش درمانی را با هم ترکیب کرد؟
بله. بسیاری از درمانگران ابتدا از DBT برای کنترل هیجان ها استفاده می کنند و سپس وارد طرحواره درمانی می شوند تا تغییرات بنیادی تری ایجاد شود.
۲. کدام روش سریع ترین نتیجه را دارد؟
CBT معمولاً سریع تر از سایر درمان ها نتیجه می دهد، اما برای مشکلات ریشه دار شخصیت به تنهایی کافی نیست.
۳. آیا طرحواره درمانی برای همه اختلالات شخصیت مناسب است؟
این روش بسیار عمیق و مؤثر است، اما افرادی که بی ثباتی هیجانی شدید دارند باید ابتدا DBT دریافت کنند.

